جهان را برای آدمهای توانمند ساختهاند.
آنها که از رنج نمیترسند، از جا گذاشتن یادها بر روح، یا از هر چیز کوچک و ناچیز که رنگ خاطره بگیرد.
آنها که دور ریختن بلدند، دیلیت.
غمگین شدم، بهم گفتند اهمیتی ندارد که، تقصیر تو نبود که... اما اهمیت داشت، تقصیر من بود.
بعد دوباره پیکر پروانه از دستم افتاد، گم شد.
مثل بچهگیها، وقت گمشدن هر چیز ظریف و کوچک، سرم را گذاشتم روی زمین تا زودتر پیدا کنمش.
با اندوه از دست دادناش از خواب پریدم.
4 comments:
خوب که نگاه کنی انگار دنیا را برای هیچ کس نساخته اند.
شاید هم خودخواهانه ما را برای دنیا ساخته اند..
و هزاران "شاید" دیگر...
نوشته ی زیبایی بود.
و از این که تمام متن را لینک می کنی خوشم آمد...
مرسی
اصلا خوشم نیامد نا امیدی آزار دهنده ای در تک تک کلمات بود
یادمان باشد که
آینده از آن کسانی است که به استقبالش می روند.
" نیچه "
sofia jan salam
vebloge jedide man addresesh ine:
خنده و فراموشی
http://feranilog.blogspot.com/
این متن رو دوست داشتم ممنون سوفیا جان
Post a Comment