paris-texas: عکس‌های کویر مرنجاب - جمعه هجده دی

Monday, February 8, 2010

عکس‌های کویر مرنجاب - جمعه هجده دی

30 comments:

وحید جلالی said...: سلام.نمی دانم چقدر عکاسی می دانید ولی بعضی از عکس هایتان خیلی خوبن.; February 8, 2010 at 3:11 PM
باران said...: سوفیا!کتاب "ذهن زمستانی" جهانبگلو رو داری؟; February 8, 2010 at 3:50 PM
Anonymous said...: کویر!خیلی دلم می خواد بدون اینکه بغضم بگیره بهش نگاه کنم.
باران; February 8, 2010 at 3:52 PM
درخت ابدی said...: چقدر دلم براش تنگ شده. این رد پاها و لاستیک ماشینا رو توی کویر دوست دارم. نشون می ده طبیعت ناب هنوز خواهان داره. چند تا عکست آدمو پرت می کنه به دنیایی بی رحم و منزوی. مرسی.; February 8, 2010 at 4:16 PM
sophie said...: نه باران جان اون کتاب جهانبگلو رو نخوندم. راستی از کلاس جان راولز چه خبر؟ می‌ری هنوز؟ من یکی از دوستام پایان‌نامه‌ش در مورد نظریهء عدالت جان راولزه. دارم می‌خونمش الان خیلی جالبه.خواستی یه کپی ازش بگیرم بدم بهت بخونی
بعد اینکه دفعه بعد که سفر کویر داشتیم باید بیای; February 9, 2010 at 9:50 AM
باران said...: مرسی گلم، آره اگه بدی منم بخونم که ممنون می شم.اگه خواستی فایل سخنرانیهای اون کلاس رو برات میارم. شاید بدرد اون دوستت هم خورد. کلاسش البته قبل از امتحانات تموم شد.
راستی امروز اون کتاب رو پیدا کردم، گزین گویه های جهانبگلو هست، واقعاً جالبه.
و اینکه منم خیلی دوست دارم کویر رو تجربه و درک کنم (اما بهش خو نگیرم)
شاد باشی; February 9, 2010 at 10:23 AM
رضا سرمست said...: سوفیا جان کپی رایت پایان نامه محفوظه ها!; February 9, 2010 at 10:41 AM
sophie said...: :))))
از خدات باشه که پایان نامه ت انقدر مهم شده که ما میخوایم بخونیمش.
حالا دو روز دیگه ممکنه ببینی نسخه افست اش رو دارن پاساژهای انقلاب می‌فروشن. کلی مشهور می‌شی; February 9, 2010 at 10:45 AM
رضا سرمست said...: اینجور مشهور شدن چه فایده ای داره. حالا چقدر بهم میرسه؟; February 9, 2010 at 11:03 AM
sophie said...: ببین برعکسه یعنی یه چیزی تو باید بدی تا بخونیمش و منتشرش کنیم. اگه نمی‌خوای نمی‌خونیم; February 9, 2010 at 11:09 AM
رضا سرمست said...: دوبرابر میدم که اصلا نخونین و منتشرش نکنین; February 9, 2010 at 11:13 AM
sophie said...: :))))))))))))
دیوونه ای تو بخدا رضا
باشه نمی‌خونم; February 9, 2010 at 11:15 AM
رضا سرمست said...: شوخی میکنم. فقط گمش نکن، به هرکی دوست داری بده بخونه.عکسات هم مثل همیشه قشنگن.; February 9, 2010 at 11:18 AM
رضا سرمست said...: یه چیز دیگه؛ قیافه ی اون عروسکت یادم نموند. میتونی ازش عکس بگیری و ایمیل کنی؟; February 9, 2010 at 11:24 AM
sophie said...: اونو ولش کن رضا شوخی کردم; February 9, 2010 at 11:26 AM
مهدیه said...: سلام سوفیا جان.
عکس ها زیبا هستند.
کاش مقایسه ای می کردی بین کویر مصر و مرنجاب. البته کویر به طور کلی زیبا هست اما می خواستم بدونم هر کدوم چطور هستن و این که چطور می شه به کویر مرنجاب رفت( تنها و بی راهنما می شه رفت؟)
و آیا از کاروانسرا گذشتید یا فقط تا همان جا رفتید... و از این جور سوال ها!!

مرسی; February 9, 2010 at 9:33 PM
nazanin said...: خیلی دوست دارم فرصتی پیش بیاد و رفتن به کویر رو تجربه کنم. عکس ها هم خیلی خوب بودن; February 10, 2010 at 12:09 AM
sophie said...: مرسی نازنین جان. خوبی؟ امیدوارم که بزودی بری و خودت از نزدیک ببینی

به مهدیه: خب من با راهنما و گروه رفتم. نمی‌دونم ولی فکر کنم اگر راه رو بلد باشین قاعدتن خودتون هم باید بتونید برید. ما اول صبح یعنی قبل از طلوع آفتاب کاروانسرا رو رد کردیم و از یک رمل خیلی بلند (راهنما می‌گفت که بزرگترین رمل ِ اینجاست) بالا رفتیم تا از اون بالا طلوع خورشید رو تماشا کنیم(متأسفانه من دوربینم رو پایین جا گذاشته بودم و نتونستم از اون رمل‌ها و منظرهء واقعن زیبای طلوع عکس بگیرم) بعد برگشتیم به کاروانسرا و صبحانه خوردیم. بعد پیاده رفتیم به طرف دریاچه نمک و بعد برگشتیم و ناهار خوردیم و بعدش رفتیم آران و بیدگل و...
ببین واقعن نمی‌شه مقایسه کرد ولی به نظر من مرنجاب کویرتر بود یعنی ویژگی‌های خاص و شرایط سخت و اکستریم ِ کویری رو بیشتر داشت; February 10, 2010 at 4:48 AM
hj said...: سوفیا خانم یک لطفی بکنید صفحه اصلیتان را سبکتر کنید
با بدبختی بالا می آید
وقت شد و حوصله داشتم از کویر و گشتن در آن هم می نویسم اینجا; February 10, 2010 at 8:29 AM
مهدیه said...: ممنونم از توضیحاتت.
خوب و خوش باشی; February 10, 2010 at 8:29 AM
یک بعد از ظهر پاییزی said...: چه عکسهای قشنگی . ولی واقعا" حوصله میخواد صبح زود بلند شدن و رفتن تا کویر . خدا به من از این خصوصیات نداده . خیلی اهل سفر نیستم . حتما" باید لذتبخش باشه .مهدی کتابفروش; February 10, 2010 at 10:08 AM
تینوش. ن said...: سوفیا جان
دیر به دیر آپ دیت می کنی چرا؟
عکس ها ولی خیلی خوبه یه حس بدوی و وحشی داره که تو عکس های حرفه ای ها پیدا نمیشه
از اون ترجمه های خوبت یه چیزی بذار خسیس الدوله; February 11, 2010 at 4:07 PM
درخت ابدی said...: منظره ی طلوع توی کویر خیلی به اون تابلوی معروف ادوارد مونش شبیهه. امیدوارم جزیره ی سرگردان رو هم دیده باشی.; February 11, 2010 at 8:24 PM
sophie said...: تینوش عزیز خیلی ممنونم از لطفتون. ترجمه هم چشم. می‌گذارم به زودی

به درخت ابدی: جزیره سرگردان رو یادم نمی‌ياد. شاید راهنما اشاره کرده و من توجه نکردم. کجا ست دقیقن؟; February 11, 2010 at 11:38 PM
nazanin said...: سلام سوفیا جان
خوبم مرسی تو چطوری دوست خوبم؟ این روزها مشغول چه کتابی هستی؟; February 11, 2010 at 11:51 PM
sophie said...: سلام. مرسی. الان کتابی دستم نیست. آخرین کتابی که خوندم «لیدی ال» رومن گاری بود. این ظرافت جوجه تیغی که معرفی کردی رو در اولین فرصت می‌خوام بگیرم بخونم; February 12, 2010 at 1:02 AM
Unknown said...: سلام سوفیا خانوم
اول اینکه هروقت میخام بیام تو وبلاگتون یادم میره یک ((اس)) کوچولوی ناقابل بزنم و بنابراین میرم تو وبلاگ یه خارجی که اون هم پاریس تگزاسیه برای همینم تصمیم گرفتم که لینکتون کنم تا برای پیگیری مطلبتون سردر گم نشم
راستی به چه اسمی پیوندتون کنم سوفیا مسافر خوبه؟؟
دوم اینکه میدونستم بلاخره از اون مسافرت کویر یه چیزی اینجا میزاری اما من بیشتردنبال سفرنامه کویری بودم تااین عکس های قشنگ امیدوارم اگه وقت کردی درباره سفرنامه هم فکری بکنی
موفق باشی; February 12, 2010 at 4:30 AM
sophie said...: دوست عزیز فکر میکنم منظورت سفر قبلی‌م به کویر باشه که اگر دقت کنی چند پست پایین‌تر عکس‌هاش رو گذاشتم و سفرنامه‌ش رو هم نوشتم; February 12, 2010 at 9:11 AM
درخت ابدی said...: یه جزیره وسط دریاچه ی نمک که 12 فروردین دو سال پیش که عصر ازش عکس گرفتم.; February 12, 2010 at 3:44 PM
sophie said...: فکر کنم تا اونجا نرفتیم. برام جالبه عکست رو ببینم; February 12, 2010 at 4:44 PM

Subscribe to: Post Comments (Atom)