The narrow bud opens her beauty to the sun
and love runs in her thrilling veins
blossoms hang round the brows of morning...
William Blake
blossoms hang round the brows of morning...
William Blake
غنچهء نرم و نازک زیباییاش را میگشاید بر آغوش آفتاب
و عشق در رگهای لرزاناش میدود
شکوفههای نو حلقه میزنند بر مژگان سپیدهدم....
ویلیام بلیک
بهار و گل طربانگیز گشت و توبهشکن
به شادی ِ رخ ِ گل بیخ ِ غم ز دل برکن
تهران - درکه - بامداد جمعه ۲۰ فروردین
پ.ن: عکس آخری از اینجا ست
پ.ن: امروز بعد از مدتها هوس نامجو کردم. و هوسم رو عملی هم کردم یعنی رفتم سیدی قدیمیه که سه سال پیش برادرم از دوستش محمد گرفته بود و برام کپی زده بود رو آوردم و دقایقی طولانی باهاش خلوت کردم. هنوزم وقتی «چون است حال بستان ای باد نوبهاری» رو میخونه مستم میکنه. گل نسبتی ندارد با روی دلفریبات. تو در میان گلها چون گل میان ِ خاری...آخ که چه لحظهها و زمزمههام تو این سه سال حک شده رو این شعر. یکی شده. گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت.... ای گنج نوشدارو بر خستگان گذر کن. مرهم بدست و مارا مجروح میگذاری. فکر میکنم به زندگیای که تو این سه سال با هم کردیم. به آدمهایی که تو این مدت با هم شناختیم و آشنا و غریب شدیم(دوستایی که اصلن سر نامجوبازی پیدا کردم) و حالا نیستن. به اینکه سه سال پیش چهجور آدمی بودم , کجای کار بودم و حالا کجا؟ یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم. روزهایی جلوی چشمم اومدن که با اتوبوس میرفتم کلاس. در حال له شدن وسط جمعیت هدفون تو گوشم بود موقع پیاده شدن هدفون تو گوشم بود تا دم لحظهء اومدن استاد هدفون تو گوشم بود. جان را چو فرو ریزم. با خاک درآمیزم. وگرنه من همان خاکم که هستم. میرفتم گوشه پارکی میشستم بستنیای چیزی میخوردم. فاق کوتاه آفت ِ لگن است. آفت حافظه گلنگدن است. آفت خاطره باکتری دقیق...تو تاکسی تو گوشم بود. گاهی ساعتها راه میرفتم برای خودم. شااااااااااید که آینده از آن ِ ما. عشق همیشه در مراجعه است. تمام لحظههای تنهایی ِ پرنشدنیم باهام بودی مرد. باهات درد کشیدم. داد زدم. آروم شدم. یک روز ارس گردم. اطراف تو را گردم. کشتی شوم جاری. از خاک برآرم تو. بر خاک نشانم تو. همیشه تو رویا میبینم که یه روز تو همین شهری که دارم زندگی میکنم کنسرت میدی , عبدی بهروانفر هم هست با اون حنجرهء بینظیرش. همهمون میایم , تو میخونی برامون , ما دست همدیگه رو میگیریم , جیییغ میزنیم , فریاد میکشیم از ته دل , خودمون تکه پاره میکنیم, میپریم روی سن , چشامون برق میزنه. اگساز و دیازپامی. جز زلفت نارامی. چون زلف ِ تو آرامم. رسوا و پریشم من. سشوار سشوار سشواااآآآآآر
و عشق در رگهای لرزاناش میدود
شکوفههای نو حلقه میزنند بر مژگان سپیدهدم....
ویلیام بلیک
بهار و گل طربانگیز گشت و توبهشکن
به شادی ِ رخ ِ گل بیخ ِ غم ز دل برکن
تهران - درکه - بامداد جمعه ۲۰ فروردین
پ.ن: عکس آخری از اینجا ست
پ.ن: امروز بعد از مدتها هوس نامجو کردم. و هوسم رو عملی هم کردم یعنی رفتم سیدی قدیمیه که سه سال پیش برادرم از دوستش محمد گرفته بود و برام کپی زده بود رو آوردم و دقایقی طولانی باهاش خلوت کردم. هنوزم وقتی «چون است حال بستان ای باد نوبهاری» رو میخونه مستم میکنه. گل نسبتی ندارد با روی دلفریبات. تو در میان گلها چون گل میان ِ خاری...آخ که چه لحظهها و زمزمههام تو این سه سال حک شده رو این شعر. یکی شده. گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت.... ای گنج نوشدارو بر خستگان گذر کن. مرهم بدست و مارا مجروح میگذاری. فکر میکنم به زندگیای که تو این سه سال با هم کردیم. به آدمهایی که تو این مدت با هم شناختیم و آشنا و غریب شدیم(دوستایی که اصلن سر نامجوبازی پیدا کردم) و حالا نیستن. به اینکه سه سال پیش چهجور آدمی بودم , کجای کار بودم و حالا کجا؟ یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم. روزهایی جلوی چشمم اومدن که با اتوبوس میرفتم کلاس. در حال له شدن وسط جمعیت هدفون تو گوشم بود موقع پیاده شدن هدفون تو گوشم بود تا دم لحظهء اومدن استاد هدفون تو گوشم بود. جان را چو فرو ریزم. با خاک درآمیزم. وگرنه من همان خاکم که هستم. میرفتم گوشه پارکی میشستم بستنیای چیزی میخوردم. فاق کوتاه آفت ِ لگن است. آفت حافظه گلنگدن است. آفت خاطره باکتری دقیق...تو تاکسی تو گوشم بود. گاهی ساعتها راه میرفتم برای خودم. شااااااااااید که آینده از آن ِ ما. عشق همیشه در مراجعه است. تمام لحظههای تنهایی ِ پرنشدنیم باهام بودی مرد. باهات درد کشیدم. داد زدم. آروم شدم. یک روز ارس گردم. اطراف تو را گردم. کشتی شوم جاری. از خاک برآرم تو. بر خاک نشانم تو. همیشه تو رویا میبینم که یه روز تو همین شهری که دارم زندگی میکنم کنسرت میدی , عبدی بهروانفر هم هست با اون حنجرهء بینظیرش. همهمون میایم , تو میخونی برامون , ما دست همدیگه رو میگیریم , جیییغ میزنیم , فریاد میکشیم از ته دل , خودمون تکه پاره میکنیم, میپریم روی سن , چشامون برق میزنه. اگساز و دیازپامی. جز زلفت نارامی. چون زلف ِ تو آرامم. رسوا و پریشم من. سشوار سشوار سشواااآآآآآر
19 comments:
توبه شكن خيلي خوبه
و عشق در رگهای لرزاناش میدود. خودت ترجمه كردي؟ عاليه
خودت هم انگار حالت خوبه
آره خودم ترجمه کردم. مرسی
یه بار من باید بشینم کل بلیک رو ترجمه کنم. ایمان دارم که هیچکس مث من نمیتونه این کارو بکنه. و منم از عهده هیچ کار دیگهای مث این برنمیام. ما برای هم ساخته شدیم. من و بلیک
فقط محض نمونه نگاه کن آقای هوشنگ رهنما همین دو خط رو توی کتابی که نشر هرمس درآورده چطوری ترجمه کرده. یه طوری که انگار به عمرش بهار ندیده یا شعر نخونده. نوشته:
جوانهء نازک زیباییهای خویش را پیش روی خورشید نمایان میکند. و عشق در رگهای تپندهء او روان میگردد.شکوفه ها بر گرد ابروان بامداد آویزان میشوند
بهار، بهار ِ دوست داشتنی
به وبلاگت سر زدم و از سلیقهء خوبی که برای انتخاب عکسها به کار بردی لذت بردم
واقعا كار خودته ترجمه اش. عالي بود سوفيا. ويليام بليك براي من يه چيزي بين يه شخصيت ذهني و عيني شده. مثل همون ويليام بليك مرد مرده. من مشتريتم از همين الان. همه كتاباتو مي خرم
داستان ما و نامجو حكايت ها داره. داشتم فكر مي كردم اگه بخوام بگم چه خاطراتي دارم با آهنگاش تقريبا دارم زندگي نامه ام رو مي نويسم. يادم باشه يكي اش كه تو زندان بود رو بنويسم
سوفيا از اين پ.ن هات باز هم بنويس حال آدمو خوب مي كني
هي دختر من تو بدون اينكه بدونيم چقدر شيبه هم زندگي كرديم بعضي وقت ها --
عكس ها رو ديدم و كيفور شدم به نامجو
كه رسيدي ديگه گل از گلم شكفت
----
اون روزاي وحشت ناك غربت و خوابگاه من بودم نامجو و مسير دانشگاه چقدر دردم مي گرفت وقتي مي گفت: وقتي دستاتو روي سر ميزارن... چقدر حسودي ام مي شد وقتي مي ديدم ريتم اشعار شاملو را كشف كرده: بيچاره ما كه پيش تو از خاك...
و به آي مرد سامري كه ميرسد هر جا بودم بلند مي خواندمش
هنوز كه هنوز از است نامجو فقط از پس بد عنقي هاي من بر مي آيد توي مترو باشي و شعر بي نظير گوش كني يا همش را بلند بلند بخواني و نترسي...
------
خدا خيرت بده نصف شبي سر حالم آوردي حالا كي ديگه مي خوابه؟
برم سراغش
بايد كه حال و كار دگرسان كنم هر آنچه به است قصد سوي آن كنم
راستي شما وقتي كپي پدرخوانده را مي بينيد خنده تان نمي گيرد؟
آخ!
نامجو!
...
اون روز منم میام در حالی که چشمام برق می زنه. در حالی که همه با هم همراهیش می کنیم... دیگه اون "شاااااید که آینده از آن ما" تحقق پیدا کرده...
...
و اما ترجمه عالی بود.مرسی.
واقعن لذتناک بود و لمس کردنی...
...
عکسها زیبا و دلنشین هستند . به نظرم اگر فرصت داشته باشی و کمی در لایت روم یا فتوشاپ وقت صرفشان کنی رویایی تر می شوند.
...
بوس!
شما تصویرسازیهای ویلیام بلیک رو دیدد؟
بله عدادی از آثارش رو در اینترنت دیدم. فضای اسطورهای ِ جذابی دارند
به مهدیه: برق چشای همدیگه رو میبینیم اون روز! مرسی از لطفت. به فتوشاپ وارد نیستم و درکل هم ترجیح میدم توی کیفیت طبیعی ِ تصویرها دخل و تصرف نکنم فقط اینکه این عکسها با گوشی گرفته شده...
به ح.ج: سشوار آقا. سشوار...
چه بهاریه این پست!!!
سلام.
عکسای شاد و قشنگی گرفتی
...و بلیک که همیشه عالیه. من نمایشنامه ی کوتاه "شبح هابیل" رو ازش ترجمه کردم چند سال پیش. خب چرا ترجمه ش نمی کنی؟ یه کتابی هست به اسم "معصومیت و تجربه" از مرتضی خسرونژاد (نشر مرکز) که اومده نظریات بلیک رو روی ادبیات کودک پیاده کرده. کتاب خیلی خوبیه. عنوان فرعی ش هم "درامدی بر فلسفه ی ادبیات کودک"ه
نامجو شاهکاره. جزو معدود خواننده های ایرانه که دراماتیک پاپ می خونه. امیدوارم اون شبی که گفتی برسه و بریم کنسرتش جیغ بکشیم
سلام مرسی از لطفت. معصومیت و تجربه رو حتمن میگیرم. نمایشنامهای که ترجمه کردی کجا چاپ شده؟
خیلی کوتاهه. آرکائیک ترجمه کردم. اگه جرئت کردم، می ذارم رو وبلاگ. اما جدا ترجمه کن. کار تو کجا، کار مکانیکی رهنما کجا
حتمن بذار یا ایمیل کن برام بخونمش.
در اون مورد هم که آره درکل اسفانگیزه وضعیف ترجمه شعر. چطور میتونم تجاوزی که آقای سعید سعیدپور به سیلویا پلت کرد فراموش کنم یا همین کتاب بلیک یا کارهای آقای پارسایار که از روح شاعرانه خالی یه و درکل اکثر کتابهایی که حتی انتشارت معتبر درمیآرن ضعیفتر از اونی هستن که باید. متأسفانه مترجمهای بزرگ و خوبمون که تواناییشون رو در زمینه رمان ثابت کردن سراغ شعر نمیرن
درود
این2 تورنت ،ای بوک سینمایی...چیز خوبیه...گفتم شاید بکار شمام بیاد...انواع نقدها،تاریخ،مسائل جانبی سینماو مصاحبه ها...مخصوصن یکی با گدار...البته شاید قبلن دیده باشین...
http://isohunt.com/download/158482133
/history+of+cinema.torrent
http://isohunt.com/download/158482189
/history+of+cinema.torrent
ممنون
روان ترجمه می کنی
خواننده راحت می فهمه که چقدر می فهمی
خوش بحالت
Post a Comment